خادم الشهداء

اللهم ارزقنا شهادت في سبيلك
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مقام والاى مادر در قرآن

06 خرداد 1391 توسط خادم الشهداء
مقام والای مادر در قرآن

 

نوع دستورهایى كه اسلام به زن و مرد مى‏دهد، در عین حال كه یك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر و مادر را بازگو مى‏كند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه و بالاستقلال طرح مى‏كند. قرآن كریم مى‏فرماید:

(اِمّا یَبلُغَنّ عِندك الكِبَر احَدُهُما او كِلاهما فلا تَقُل لهما اُفٍ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهُما قولاٌ كریماٌ) (1)

“اگر یكى از آن دو یا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو و به آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شایسته بگوى."  و در جایی دیگر مى‏فرماید:

ما سفارش كردیم به انسان كه احسان را نسبت ‏به پدر و مادر فراموش نكند: (و وصّینا الانسانَ بِوالدیهِ احساناٌ) (2)

و انسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش كردیم.  (وقَضى ربُّك الاّ تعبُدوا الا ایاهُ و بالوالدَینِ احسانا (3)

پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستید و به پدر ومادر خود احسان كنید. و در جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق یاد مى‏كند:

آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بیان مى‏كند وقسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است،

(انِ اشكُر لی و لِوالدیكَ) (4)  شكرگزار من و پدر و مادرت باش.

اما با همه این تجلیل‏هاى مشترك، وقتى مى‏خواهد از زحمات پدر و مادر یاد كند، از زحمت مادر سخن مى‏گوید، نه از زحمت پدر، آنجا كه مى‏فرماید:


                     (و وصّینا الانسانَ بِوالدیه احساناٌ حَملتهُ امُّه كرهاٌ و وضَعته كرها وحَملُه و فِصالُه ثلاثون شهرا) (5)


 


زحمات سى ماهه مادر را مى‏شمارد، كه: دوران باردارى، زایمان، و دوران شیرخوارگى براى مادر دشوار است. و همه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مى‏كند. قرآن كریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به این موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشیده است.

بنابراین، آیات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدین آمده است ‏بر دو قسم است: یك قسم حق شناسى مشترك پدر و مادر را بیان مى‏كند و قسم دیگر، آیاتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كریم اگر درباره پدر حكم خاصى بیان مى‏كند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:


(وعلى المولودِ له رزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنَّ بِالمَعروف) (6)


 


خوراك و پوشاك مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.

ولیكن هنگامى كه سخن از تجلیل و بیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مى‏كند.

 

مقالات مرتبط:

کلمات فارسی در قرآن

یک معامله کلان در قرآن

پى‏نوشت‏ها:

1- اسراء، 23.

2- احقاف، 15.

3- اسراء، 23.

4- لقمان، 14.

5- احقاف، 15.

6- بقره، 233.

منبع:

جوادى آملى ، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، ص 177

 1 نظر

ولادت امام خمینی رحمه الله

06 خرداد 1391 توسط خادم الشهداء

 

عشق با تو متولد شد

عباس محمدی

روشن تر از تمام ستاره ها که در آسمان سراغ داشتیم، بر شب های تاریکمان تابیدی.

آمدنت را تمام رودها حس کردند؛ همچون نیل که آمدن موسی را حس کرد.

نامت را بادها در گوش دشت ها خواندند.

عشق، فراموش شده ای بود که با آمدنت سینه هایمان را پر کرد. تو آزادی را با آفتاب، به شب های تارمان تاباندی.

تمام آینه ها به دنیا آمدند برای دیدن تو.

نام تو را تمام رودها، چون شوق دریاهای آبی زندگی کرده اند. دست های تو برای دستگیری دست های گم شده ما آمدند. ما روزهای طولانی در مهی غلیظ گم شده بودیم؛ مهی باستانی.

تاج های سلطنتی، جیب هایمان را فقیر کرده بودند. ماه شب را در بزرگراه های تمدن پنهان کرده بود. ما سال های سال به شوق دیدن تالارهای شکوهمند نمرود، گرسنه مانده بودیم. ما آزادیمان را در روزهای فقیر تمدن گم کرده بودیم. ما خودمان را هم گم کرده بودیم در جشن های چند هزار ساله سلطنتی. پیش از تو، تمام کلماتمان لال بودند. قلم ها نای نوشتن نداشتند. پیش از شبانی تو، بره ها تن به شبانی گرگ ها داده بودند.

اما همیشه کسی برای دستگیری آمده است. همیشه کسی بوده که ما را به مهمانی آفتاب ببرد. همیشه کسی بهار را به باغ های بی پرچین آورده است. همیشه کسی از جنس نور، ما را به تماشای روز خواهد برد.

و تو آمدی همچون موسی، آمدی تا ستون های سلطنت نمرودها را بلرزانی، آمدی تا همچون خلیل اللّه ، بت های بی دین را گردن بزنی. آمدی تا ناخدای روزهای کافر و توفانی ما باشی. با تو خاک، بوی اردیبهشت گرفت و فروردین، کوچه های «خمین» را در دل تابستان از عطر تو آکند.

با تو بهار، قدم به کوچه های دلتنگ خمین گذاشت و عشق، دوباره با تو متولد شد.

وقتی که تو آمدی، لبخند، مهمان آینه های فراموش شده شد و غبار از چهره های غمگین رخت بربست.

درخت ها با آمدنت دوباره با پرواز آشتی کردند و کبوتران، تصویر تو را در آسمان کشیدند. گنجشک ها باز زندگی بر پرچین های کوتاه را آواز کردند. تو که آمدی، سحر آغاز شد و روز، تمام تاریکی ها را خط زد و ستاره ها برای دیدنت صف کشیدند و ماه، شب هایمان را مهتابی کرد. کلمات عاشقانه، ترانه شدند تا تو را بسرایند و شعرهای عاشقانه، دفترهایمان را پر کردند.

با آمدنت، بهار با زمین مهربان شد و برکت با سفره ها آشتی کرد.

ابرها سال های نباریدنشان را با باران های رحمت جبران کردند. گل های شمعدانی زیبا شدند و پنجره ها به سمت آفتاب چرخیدند. تو متولد شدی و عشق با تو آغاز شد دیگر بار.

روشن تر از صبح

محمدکاظم بدرالدین

آبشاری از نور، روی دوش بهار می ریزد. گل هایی از شوق بر بام دنیا، طلوع رویش را سر می دهند. باد با پیراهن شادی که بر تن کرده است، خرامان می آید از حنجره سکوت، تصنیف های «مبارک باد» برخاسته است.

مردی آمده است که همه غزل ها می دوند به سمت خورشید نامش. همه ساعات صبح، به او سلامی نو می دهند. عشق، در گوشه ای از عبای او مأوا خواهد گرفت.

همه نگاه های سبز، به نورانیت عمامه او خیره خواهند شد. چشمه هایی از اردیبهشت در کلام او جاری می شود. فرازهایی مهم از هویت انسان، در آستین روزهای اوست.

او آمده است تا بلم تاریکی از شط نور، رانده شود و همه چیز سر جای خود قرار بگیرد. ته مانده صدای طاغوت، در زباله ها ریخته شود.

آمده است تا چهارستون کاخ جور، به لرزه درآید. فردایی روشن در سرنوشت دستان او نهفته است؛ اوست که ساختمان جذاب قناعت را مقابل جهانیان بنا می کند.

گام های اقتدار، به او می بالند. عطوفت، شاگردی از مکتب او خواهد بود. در کلاس درس او حدیث گلبرگ های جوان، به سرعت منتشر می شود. تیراژ نگاه های مهربان افزایش می یابد. قنوت ها پررنگ می شوند. سفره های عدالت در دهکوره ها و نقاط دور جغرافیا، گسترده می شود. مردی با مشعلی فروزان از ایمان، شناسنامه سیاهی ها را باطل می کند تا تمام سپیده خواهان با نفسی آسوده، جاده زندگی را بپیمایند. اسوه ای یگانه آمده است تا لباس تقوا را به عریان ترین کوچه های فساد بپوشاند. ادامه راه ابراهیم علیه السلام ، رسالتی است از شکستن بت های روزگارش.

تاریخ، با یک صلوات، به استقبال بزرگ مردی می رود که نامش «خمینی» است.

روح الله می آید

خدیجه پنجی

از دامان «خمین» عطری خوش می وزد بر وسعت خاک. شاید بهاری تازه در راه است که جوانه ها آمدنش را قیام کرده اند و سروها مقدمش را صف کشیده اند؛ بهاری که در آستین، معجزه شکوفایی و رویش دارد، بهاری که هزار پروانه بر لبانش ترانه رهایی سر می دهند.

امروز در آسمان «خمین» ستاره دنباله داری ظهور می کند؛ ستاره ای که با شعاع نورانی اش، طالع منحوس پهلوی را درهم می پیچد.

بهاری که کلید تمام قفس ها را در دست دارد. به گمانم قناری ها فهمیده اند که این قدر بی تاب اند.

بهار، آهسته در آستانه دنیا ظاهر می شود و از رایحه خوش قدم هایش، خاک وطن را معطر می کند. جهانی در سایه عظمت نامش می آساید. روح اللّه می آید؛ آرام و مطمئن.

قدم می گذارد بر خواب چندین ساله خاک تا روزی کابوس 2500 ساله شیطان را درهم آشوبد.

در طغیان بی امان موج های سرگردانی و حیرانی، درست کنار«شریعت» لنگر می اندازد تا توفان حوادث را چون نوح، کشتیبان شود.

دیرسالی بود که تازیانه استعمار متمدن بر گرده این سرزمین، فرود می آمد و کسی را یارای اعتراض نبود.

چشم های منتظر، ظهور مسیحایی را به انتظار نشسته بودند تا فروغ را به نگاهشان بازگرداند، تا غیرت و جوان مردی را دوباره زنده کند؛

مسیحایی که بر کالبد بی جان وطن روح شهادت خواهد دمید و روح اللّه آمد!

گویا از دل تمدن ایرانی و باستانی، از لایه های زیرین ایران زمین مردی قد کشید رستم وار تا شاهنامه دیگری خلق کند، تا افراسیاب زمانه را از خاک وطن بیرون براند؛ حتی به قیمت خون سیاوش ها.

برای مردگان اندیشه، بشارت زندگی می آورد. برای شکستن جادوی چندین ساله شیطان، معجزه ای بزرگ آورد.

«خمین» چشم به راه تولد کودکی است که قرار است سرنوشت یک ملت را رقم بزند.

فرزند آسمان

امیر اکبرزاده

روزها گذشت… هفته ها گذشت… ماه ها گذشت. قرن ها گذشت… تا اینکه نوبت به تجلی تو رسید.

وقت طلوع تو از کرانه های امید آمده است، خورشید خاکی! خورشید خاکی عالم! دنیای بی قرار ما، تلاطم نگاه تو را سرک می کشد از پس دیوار زمان.

اسلام، یک بار دیگر نیاز دارد به «قد قامتی» تا قد خم شده زیر بار استکبار را راست کند و سینه سپر کند در برابر بادهای سر به طغیان گذاشته.

نوبت آمدنت شده است با چراغی از امید در دست و قلبی از نور در سینه. قلبی که فقط برای خدا تپیدن آغاز کرده است.

خانه را آذین بسته اند، درست در روزی که بهترین انسان ها، پا بر خاک گذاشته است، او که مادر هستی است؛ مادرت فاطمه را می گویم. خون فاطمه در رگانت جاری است که پس از سال ها، قد علم خواهی کرد در برابر تیره ترین شب ها.

نوبت آمدنت شده است. وطن، آمدنت را انتظار می کشد.

نبض آسمان ها تو را می تپد.

انقلاب ما، انتظار دستان گره گشای تو را می کشید تا نامت اعتباری باشد بر لوح زرین او.

تنها نام توست که مانند امضایی روشن، سند انقلاب را به جهانیان می شناساند؛ این انقلاب تنها نام تو را انتظار می کشید.

«انقلاب اسلامی ایران بی نام خمینی شناخته شده نیست».

سلام بر روح خدا

حسین امیری

سواد شهرها را بنگرید! پشت هزار کوه در هزار شهر، طاق ایوان هزار کاخ شکسته است. در جاده های پیچ در پیچ، راهزن های دین و دنیا از اسب ها فرو فتاده اند.

بالای برج های بلند، صدای مؤذنی به اللّه اکبر بلند شد.

سلام بر پیام های کودکی که صدای حیدرگونه اش جهانی را به لرزه درمی آورد!

سلام بر گام های کودکی که صدای شکستن استخوان های استکبار را به گوش پابرهنگان جهان رساند!

سلام بر گام های کودکی که پیش آهنگ حکومت مستضعفان بر جهان شد؛ آن گاه که ستم بر جهان مستولی گشته و دین در لابه لای کتاب های آسمانی، در گوشه مسجدها و کلیساها خاک می خورد!

سلام بر گام های کودکی که احیاکننده فطرت مردمان در عصر غریزه های زمینی گشت و نوید حکومت دین را به واماندگان مغاک دین و دنیا داد!

سلام بر بوی خدا در عصر آهن! سلام بر آغازگر حیات نوین بشر! سلام بر روح اللّه !

 نظر دهید »

فاطمه (س) در آئینه وحی

06 خرداد 1391 توسط خادم الشهداء

 



فاطمه(س) در آیینه وحی (1)



مقدمه


گرچه پرداختن به موضوع اهل‏بیت عصمت و طهارت‏علیهم السلام - كه حضرت فاطمه نیز از آنانست - امرى شایسته و مطلوب است اما باید پذیرفت كه نمى‏توانیم در مقام شناساندن آن چهره‏هاى بى‏نظیر قرار گیریم چرا كه آنان كلمات خدایند و از كمالات نامتناهى برخوردارند؛ كمالاتى كه تنها بندگان «مُخْلَص» به آنها آراسته‏اند و دیگر انسان‏ها از حدود و حقیقت آن به خوبى آگاه نیستند و به علاوه - جداى از ناتوانى طبیعى ما - وجود مقدّس معصومان‏علیهم السلام هیچ‏گاه نیازمند بیان و بنان ما در ذكر فضیلت و مدیحت نمى‏باشند، بلكه این ما هستیم كه علل و انگیزه‏هاى گوناگونى ممكن است در شكل دهى نیاز ما به معصومان‏علیهم السلام مؤثّر باشد.

با مطالعه در قرآن كریم معلوم مى‏شود كه وجود مقدس حضرت زهراعلیها السلام در پیشگاه خداوند از منزلت ممتازى برخوردار است، چنانكه نزول بسیارى از آیات قرآن در شأن آن حضرت، شاهد این مدّعاست

روشن است كه شایسته‏ترین و مطلوب‏ترین سخنى كه درباره حضرت فاطمه‏علیها السلام و دیگر معصومان گفته مى‏شود سخنى است كه از ناحیه ذات اقدس الهى بیان شده باشد؛ چرا كه او حكیم على‏الاطلاق است و كلام او در افق حكمت اوست. بنابراین، هر آنچه را كه در این موضوع نیاز باشد، به خوبى مى‏شناسد و آن را با بى‏نیازى خود به نحو شایسته بر طرف مى‏سازد.

و نیز بدیهى است كه سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و اهل بیت او، بعد از كلام خداوند، از مكانت و مرتبت ویژه‏اى برخوردار است؛ چرا كه آن سخنان نیز در امتداد انگیزه و اهدافى است كه حكمت الهى همان را اقتضا مى‏كند.

با مطالعه در قرآن كریم معلوم مى‏شود كه وجود مقدس حضرت زهراعلیها السلام در پیشگاه خداوند از منزلت ممتازى برخوردار است، چنانكه نزول بسیارى از آیات قرآن در شأن آن حضرت، شاهد این مدّعاست.

اینك فرصت را مغتنم شمرده و به طور مختصر به فضیلت‏هاى قرآنى حضرت فاطمه‏علیها السلام اشاره مى‏كنیم:

فاطمه و اهل بیت‏علیهم السلام‏

فاطمه در كنار على، حسن و حسین‏علیهم السلام مراد و مقصود خداوند از «اهل‏البیت» در آیه تطهیر مى‏باشد: «انّما یرید اللّه لیذهب عنكم الرّجس اهل‏البیت و یطهرّكم تطهیراً».1 بنابراین به مقتضاى آیه فوق، فاطمه‏علیها السلام از «اهل بیت» محسوب مى‏شود و خداوند خواسته تا آنان را از هرگونه پلیدى و آلودگى پاكیزه نماید.

فرزندان فاطمه‏علیها السلام‏

فرزندان فاطمه‏علیها السلام پیشوایان معصوم‏اند كه به امر الهى، عهده‏دار هدایت بندگان خدا مى‏باشند. مفسّران گفته‏اند: آیه شریفه «و جعلنا منهم ائمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا…»2 درباره فرزندان فاطمه‏علیها السلام نازل شده است.3

همه مفسّرانى كه آیه «فمن حاجّك فیه من بعد ماجاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم نسائنا و نساءكم…»12 را مورد تفسیر قرار داده‏اند، تصریح یا اشاره نموده‏اند به اینكه مراد از «نسائنا» حضرت فاطمه‏علیها السلام است.

 

فاطمه‏علیها السلام از «ذوى القربى»

بعد از نزول آیه «… و آت ذوى القربى حقّه…»4 پیامبراكرم‏صلى الله علیه وآله وسلم فاطمه‏علیها السلام را فراخواند و فدك را به او بخشید و فرمود: «بخشیدن فدك به فاطمه‏علیها السلام امرى الهى بود.»5

فاطمه؛ كوثر محمّدصلى الله علیه وآله وسلم‏

كوثر یك معناى جامع و وسیع دارد و آن «خیر كثیر و فراوان» است و مصادیق آن زیاد است. اما بسیارى از بزرگان علماى شیعه و اهل‏سنّت، یكى از روشن‏ترین مصادیق آن را وجود مبارك فاطمه زهراعلیها السلام دانسته‏اند. در شأن نزول سوره كوثر آمده است:

مشركان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را متّهم كردند كه فاقد نسل است. قرآن ضمن نفى سخن آنها، مى‏گوید: «ما به تو كوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده مى‏شود كه این خیر كثیر همان فاطمه زهراعلیها السلام است. نسل و ذریّه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت؛ نسلى كه علاوه بر اینكه فرزندان جسمانى پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بودند، آیین و ارزش‏هاى اسلام را حفظ كردند.

مفسّران یادآور شده‏اند: اینكه این سوره خبر مى‏دهد كه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بى‏فرزند نخواهد بود و نسل و دودمان او فراوان در جهان وجود خواهد داشت، یكى از جهت‏هاى اعجاز قرآن محسوب مى‏شود.6

فاطمه‏علیها السلام و مهر پدر

پیامبراكرم‏صلى الله علیه وآله وسلم به مدّت شش ماه و به قولى نه ماه، هرگاه براى خواندن نماز صبح به مسجد مى‏رفت، در كنار خانه فاطمه و على‏علیهما السلام توقّف مى‏كرد و مى‏فرمود: «الصّلاة اهل البیت انّما یرید اللّه لیذهب عنكم الرّجس اهل‏البیت و یطهّركم تطهیراً»7 بدین ترتیب، فاطمه‏علیها السلام كه از اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم محسوب مى‏شود، براى اقامه نماز كه مظهر عبودیت و بندگى خداوند است، مورد خطاب لطف‏آمیز پیامبرگرامى قرار مى‏گیرد.

بعد از نزول آیه «… و آت ذوى القربى حقّه…»4 پیامبراكرم‏صلى الله علیه وآله وسلم فاطمه‏علیها السلام را فراخواند و فدك را به او بخشید و فرمود: «بخشیدن فدك به فاطمه‏علیها السلام امرى الهى بود.»5

فاطمه‏علیها السلام و نور خداونددر ذیل آیه شریفه «اللّه نورالسّموات والأرض مثل نوره كمشكوة…»8 روایت شده است: «مراد از مشكوة، حضرت فاطمه‏علیها السلام است.» بنابراین نور خداوند به وجود مقدّس آن حضرت تشبیه شده است.

فاطمه‏علیها السلام و لیلةالقدر

روایاتى از امام صادق‏علیه السلام و دیگر امامان نقل شده است كه به حسب آنها، «لیلة» در سوره «قدر» به حضرت فاطمه‏علیها السلام تأویل شده است و در آن روایات، «قدر» به معناى خدا دانسته شد و لذا گفته‏اند: «هر كس فاطمه را آن چنان كه حقّ اوست، بشناسد، در حقیقت «لیلةالقدر» را درك كرده است.»9

فاطمه‏علیها السلام و بانوان جهان‏

در روایتى عبارت «فى زجاجة كانّها كوكب درّى…»10 به وجود بزرگوار صدّیقه كبرى فاطمه زهراعلیها السلام تأویل شده و به حسب آن روایت، ایشان مانند ستاره‏اى درخشان در میان بانوان جهان است.11 به همین جهت است كه وقتى شخصى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم پرسید كه: مریم با فضیلت‏تر است یا فاطمه؟ آن حضرت نخست در پاسخ سكوت نمود تا آنكه آن شخص بار دیگر سؤال كرد: یا رسول اللّه! فاطمه افضل است یا مریم؟ پیامبرگرامى در پاسخ فرمود: «فاطمه در دنیا و آخرت بافضیلت‏تر است.» و در روایتى نیز آمده است كه: «برترین زنان جهان چهار تن هستند: آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه‏علیهم السلام، اما فاطمه برترین آنهاست.» و در روایتى دیگر آمده است: «مریم برگزیده زنان عصر خود، اما فاطمه برگزیده زنان همه زمانها است.»

فاطمه‏علیها السلام در مباهله‏

همه مفسّرانى كه آیه «فمن حاجّك فیه من بعد ماجاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم نسائنا و نساءكم…»12 را مورد تفسیر قرار داده‏اند، تصریح یا اشاره نموده‏اند به اینكه مراد از «نسائنا» حضرت فاطمه‏علیها السلام است.

پى‏نوشت‏ها:

1. احزاب / 33.

2. سجده / 24.

3. شواهد التنزیل، حاكم حسكانى، ص 583؛ ذیل آیه.

4. اسراء / 23.

5. تفسیرفرات كوفى، ص 118 و 119.

6. تفسیر نمونه، ج 27، ذیل سوره كوثر.

7. احزاب / 33.

8. تفسیر نمونه، ج 27، ذیل سوره كوثر.

9. تفسیر قمى، ج 1، ص 103.

10. نور / 35.

11. همان.

12. آل عمران / 63.

 نظر دهید »

مانده ام....

06 خرداد 1391 توسط خادم الشهداء

مانده ام از تو چه بگویم؟ چگونه  بگویم؟ كه قلم درمانده از ستایش توست؛ تویی كه:

تجلّی خدایی و خدای تجلّی؛

كه تمام حسنی و حسن تمام؛

كه دخت یكتای رسولی و یكتا دخت رسول؛

كه كوثر حقیقتی و حقیقت كوثر؛

كه چشم روشن رسولی و روشنای چشم رسول (ص)؛

كه محبوبترین همسری و همسر محبوبترین؛

كه فخر كمالی و كمال فخر؛

كه تجسّم عصمتی و عصمت مجسّم؛

كه حقیقت ژرفی و ژرفای حقیقت؛

كه طهارت محضی و محض طهارت؛

كه …

 

 

 

تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا كردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مكتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت. 

تاریخ هرگز از یاد نخواهد برد آن بامداد رؤیایی،‌آن پگاه شگرف كه تو در وجود آمدی، گاه شكفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله كنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق در اشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید، كودكان شادمانه این و آن سو می پریدند. زنان، بر مادر تو، خدیجه، رشک می بردند.

و اینك…

تو آن ماه تمامی كه روزی از مشرق سرزمین وحی درخشیدن گرفتی و امروز عالمیان همچنان سرگشته و سرمست از حضور شكوهمند تو… 

 نظر دهید »

فاطمه....

06 خرداد 1391 توسط خادم الشهداء

گاه شكفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله كنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق در اشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

خادم الشهداء

شهادت را جز به اهل درد نمی دهند و ما هنوز غافلانه شهادتی بی درد می طلبیم …
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • سوم اسفند ماه
  • چهارم اسفند ماه
  • پنجم اسفند ماه
  • هشتم اسفند ماه
  • ربیع الانام
  • دفاع مقدس
  • خودمونی
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

كربلا

اللهم ارزقنا........

آرشیوها

  • تیر 1396 (3)
  • خرداد 1395 (5)
  • خرداد 1391 (22)
  • اردیبهشت 1391 (6)
  • فروردین 1391 (5)
  • اسفند 1390 (7)
  • آذر 1390 (3)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس