خادم الشهداء

اللهم ارزقنا شهادت في سبيلك
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امام هادی علیه السلام امام روشنایی ها

30 فروردین 1391 توسط خادم الشهداء

با توجه به قرائن و شواهد، مى توان دریافت که میزان نفوذ و جایگاه امام هادى علیه السلام در میان مردم تا چه اندازه عمیق، گسترده و غیر قابل وصف بوده است که جلوه آن در سه منطقه مدینه، بغداد و سامرا بیش از هر جای دیگری بوده است.
مسعودى مى نویسد : یحیى بن هرثمه (مأمور متوکل که مأموریت احضار امام از مدینه به سامرا را داشت) مى گوید : هنگامى که به مدینه آمدم و قرار شد علی بن محمد را به سامرا ببرم: «فلما صِرْتُ الیها ضجَّ اهلها و عجّوا ضجیجاً و عجیجاً ما سمعتُ مثله …».
یعقوبى مى نویسد : زمانى که امام هادى علیه السلام به یاسریّه (حوالى بغداد) رسیدند، با اینکه ظاهراً ورود امام هادى به آن مکان، با اطلاع قبلى و اعلام عمومى نبوده، والى بغداد، اسحاق بن ابراهیم طاهرى، زمانى که به آنجا مى رسد، با جمعیت پرشورى که براى استقبال از امام هادى علیه السلام آمده بودند، مواجه مى شود: «فرأى تشوّق الناس الیه و اجتماعهم لرؤیته …».
یعقوبى هنگام وفات امام و جمعیت حاضر را این گونه گزارش مى کند : «فلّما کثر الناس و اجتمعوا کثر بکاؤهم و ضجّتهم فرُدّ النعش الى داره».
مسعودى نیز درباره هنگام رحلت امام هادى می‌نویسد: «و سُمِعَ فى جنازته جاریة تقول : ماذا لقینا فی یوم الاثنین قدیماً و حدیثاً».
جریان بیماری متوکل و پیشنهاد فتح بن خاقان (از نزدیکان متوکل) مبنى بر کمک گرفتن از امام هادى علیه السلام براى شفا گرفتن متوکل و نذر مبلغی هنگفت از سوی مادر متوکل برای امام هادى نیز نشان دهنده این جایگاه والاست.
همچنین بسیاری قرائن و شواهد، گویاى نفوذ معنوى امام هادى علیه السلام در میان مردم به ویژه در میان مردم سامرا است؛ مردمی که بیشترشان از اهل سنت بودند. علاوه بر اینکه در دستگاه حکومت متوکل نیز افرادى مانند فتح بن خاقان و یا مادر متوکل وجود داشتند که به کرامات امام هادى علیه السلام معتقد بودند.

یکى از دلایل اساسى احضار امام از مدینه به سامرا جایگاه ویژه اجتماعى ـ سیاسى و نفوذ معنوى امام هادى (ع)در میان مردم بود.
یعقوبى مى نویسد : والى مدینه براى متوکل چنین نوشت :
«… و کان عبداللَّه محمدبن داود الهاشمى قد کتب، یذکر أنَّ قوماً یقولون انّه الامام فشخص عن المدینة …».
سید محمد عبدالغفار هاشمى حنفى نیز درباره سبب احضار امام مى گوید:
«استدعاه الملک المتوکل من المدینة المنورة حیث خاف على ملکه و زوال دولته الیه بمالَه من علم کثیر و عمل صالح و سداد رأی و قول حقّ …».
البته دلیل عمده دیگر، کینه متوکل از امام على علیه الصلوة و السلام و آل على است.
سبط بن جوزى در این باره مى نویسد:
«قال علماء السیر : و انما اشخصه المتوکل من مدینة رسول اللَّه الى بغداد لانّ المتوکل کان یبغض علیاً و ذریته…»؛ به اتفاق، مورخین و علماى اهل سنت، متوکل فردى ناصبى و ضد على و ذریه او بوده است».
در مجموع دو علت: نفوذ معنوى‌‌ـ ‌اجتماعى امام هادى در بین مردم و کینه توزى متوکل نسبت به امام على علیه السلام و خاندان و پیروان او باعث احضار امام هادى علیه السلام از مدینه به سامرا شد.

جایگاه امام نزد اهل سنت
از نظر علم طبقه شناسى اهل سنت، امام هادی علیه السلام در طبقه ۲۶ قرار دارد، و با وجود اینکه بعضى از صاحبان صحاح و محدثین بنام اهل سنت، معاصر و هم دوره امام بودند، ولى متأسفانه حدیثى از آن بزرگوار نقل نکرده اند.
با این حال، وقایعى در جمع فقهای حاضر در نزد متوکل پدید آمد که منجر به ناکامى آنان شد[۷۰] و همین امر، عظمت و مرجعیّت تمام و کمال علمى – فقهى امام را اثبات کرد و به نمایش گذاشت؛ به گونه اى که بزرگان اهل سنت را به اعتراف درباره عظمت علمى، فقهى، اخلاقى و … امام هادى وادار کرد.

۱ . اسحاق بن ابراهیم طاطرى (۲۳۵ ق)
امام هادى علیه السلام را از مدینه به طرف سُرّ َمَنْ رَأى احضار کردند. زمانى که به منطقه اى به نام یاسرّیه حوالى بغداد رسیدند، اسحاق بن ابراهیم، والى بغداد، استقبال پرشور امام را مشاهده کرد: «فرأى شوق الناس الیه و اجتماعهم لرؤیته …».با اینکه سفر امام با إطلاع قبلى نبود.
در جاى دیگر آمده، اسحاق به یحیى بن هرثمه که مأمور احضار امام از مدینه به سامرا بود، گفت :
«انّ هذا الرجل قد ولده رسول اللَّه و المتوکل من تعلم فان حرضته علیه قتله و کان رسول اللَّه خصمک یوم القیامة …».

2. قاضى یحیى بن اکثم (۲۴۲ ق)
هنگامى که فقها نزد واثق حضور داشتند، یحیى بن اکثم این سؤال را مطرح کرد که وقتی آدم علیه السلام به حج رفت، چه کسى سر او را تراشید؟ فقهای مجلس از پاسخ درماندند، واثق به آنها گفت : من کسى که جواب این سؤال را بداند، براى شما حاضر مى کنم. سپس امام هادى علیه السلام را به مجلس فراخواند و سؤال یحیى بن اکثم را از آن حضرت پرسید. امام فرمود : همانا پدرم از جدم، از پدرش از جدّش نقل فرمود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جبرئیل مأمور شد تا یاقوتى را از بهشت براى حضرت آدم بیاورد، و آن را بر سر حضرت آدم کشید و موهاى ایشان تراشیده شد؛ به گونه اى که نور سر حضرت آدم، تمامى اطراف را فرا گرفت.

۳٫ خطیب بغدادى
خطیب بغدادی می‌نویسد: متوکل، در اوایل خلافت خود به مریضى سختى دچار شد و با خود نذر کرد که اگر از این مریضى نجات یابد، دینارهاى زیادى را صدقه بدهد. زمانى که از مریضى جان سالم به در برد، فقها را گرد آورد و از آنها کسب تکلیف کرد که چه مقدار صدقه بدهد. فقها جواب‌هاى مختلفى ارائه کردند. متوکل دستور داد تا سؤال را به امام هادى علیه السلام عرضه کنند. امام در پاسخ فرمود: ۸۳ دینار صدقه بدهد. بعضى از فقها از جواب امام شگفت زده شدند و برخى دیگر زبان به اعتراض گشودند و جواب امام را نپذیرفتند. خلیفه شخصی را به سوی امام فرستاد تا علت این حکم را بپرسد. امام فرمود: به این آیه استدلال کردم: خداوند شما مؤمنان را در جنگ‌هاى بسیارى یارى کرد، و از اهل بیت روایت شده که جریان‌ها، (سریه ها و غزوات) هشتاد و سه و جنگ حنین نیز هشتاد و چهارمین جنگ بوده است. اما با این حال خلیفه در انجام کار خیر هر چه بیشتر بپردازد، به نفع او است و در دنیا و آخرت مأجور خواهد بود.

۴ . وَصیف الترکی (۲۵۳ ق)
وصیف یکى از فرماندهان و سرداران نظامى بنى عباس بود. زمانى که یحیى بن هرثمه امام را به سامرا آورد، وى را خبردار کرد و او به یحیى بن هرثمه گفت: «واللَّه لئن سقط منه شعرة لا یطالب بها سواک …». هرثمه مى گوید : «فعجبتُ کیف وافق قوله قول اسحاق».

5 . ابن واضع یعقوبى کاتب عباسى(۲۸۴ق)
وی بعد از ذکر نسب مطهر امام هادى (ع)و تاریخ وفات ایشان، شدت ناراحتى مردم از فقدان امام را چنین گزارش مى کند : بعد از خواندن نماز بر جسم مطهر امام، جمعیت آنقدر براى تشییع آمده و دور جنازه جمع شده بودند و آن قدر ضجّه و ناله و گریه و زارى مى کردند که جنازه را به منزل امام برگرداندند و در همانجا دفن کردند. این جریان تکان دهنده، نشانگر نفوذ معنوى و موقعیت اجتماعى امام در مردم و در آن منطقه است.

 1 نظر

جانم فدای امام هادی علیه السلام

30 فروردین 1391 توسط خادم الشهداء

از چندی پیش در شبکه های اجتماعی و برخی وبلاگ ها شاهد نوشته های تمسخر آمیز و لطیفه هایی با موضوعیت ائمه اطهار بودیم و اینقدر چیزی نگفتیم تا به تازگی جماعتی از ایشان، پرده دری و بی اخلاقی را به نهایت رسانده و به صورت همه جانبه اقدام به توهین به دهمین امام بزرگوار شیعیان حضرت امام علی النقی علیه السلام نموده اند. در این راستا چندین گروه در فیس بوک تاسیس و مشغول فعالیت هستند که خواندن یک نوشته در آنها یا مشاهده تصاویر بی شرمانه و گستاخانه به اشتراک گذاشته شده، کافی است تا دل هر مسلمان غیرت مندی را به درد آورد. آری جماعتی که خود را روشنفکر و متمدن می دانند، در فضای وب خوب خود را نشان داده اند و کمترین اصول اخلاقی را رعایت ننموده و خواهان شکستن حریم ها و خط قرمزها یکی پس از دیگری هستند.

مسخره کردن نام امام جواد(ع)، تمسخر لغت غضنفر (یکی از القاب امیرالمومنین) و .. پیش از این متاسفانه وجود داشته است. سابقه این توهین ها و بی اخلاقی ها از سوی برخی کاربران معروف در شبکه های اجتماعی نیز قبلا وجود داشته و معلوم نیست اینگونه اقدامات تا کی ادامه خواهد داشت و مسلمانان قرار است تا کی این بی شرمی ها و حرمت شکنی ها را تحمل نماید و اقدام مناسبی انجام ندهد. سیره و روش امام خمینی در رابطه با شخصی مثل سلمان رشدی و حکم ایشان ما را بر آن می دارد که در مقابل این جریان از حداکثر توان خود استفاده کنیم و با توجیهاتی نظیر اینکه فضای وب قابل پیگیری نیست و کاربران آن هویت واقعی ندارند، بر کم کاری خود سرپوش نگذاریم. حداقل کاری که از دست ما برمی آید نشان دادن اعتراض و مخالفت مان با این پدیده شوم است. باید چشم باز کرد و دید که این افراد در مقابل از هیچ تلاشی برای توهین به مقدسات ما فروگذار نکرده اند.

ما شرم داریم از اینکه مطالب منتشر شده توسط این افراد را بیان کنیم تا همگان در جریان این وقاحت ها قرار گیرند. اما شاید همین سکوت کردن های ما جرأت و جسارت را در طرف مقابل افزایش داده است. لذا پیشاپیش عذرخواهی می کنیم.

تنها یکی از گروه های ایجاد شده در سایت فیس بوک در این باره هم کنون حدود ۷۵۰ عضو دارد که در آن فعالیت می کنند و مطالب تمسخر آمیز منتشر می نمایند. از دستگاه اطلاعاتی و قضایی کشور می پرسیم آیا همه ی این ۷۵۰ نفر پروفایل های ناشناخته و غیر واقعی دارند؟! چیزی که ما در سایت فیس بوک می بینیم، افرادی با نام واقعی هستند که شهر محل زندگی، دانشگاه و بسیاری اطلاعات و عکس های واقعی از خود منتشر کرده اند و بسیاری از ایشان در داخل کشور هستند و قابل پیگیری.

آخر- ما به عنوان اعضای کوچکی از فضای وبلاگ فارسی چند پیشنهاد داریم:

الف- از همه وبلاگ نویسان مسلمان، متعهد و دلسوز دعوت می کنیم از این حرکت حمایت نموده و در مخالفت با این اقدام زشت مطلب بنویسند یا متن همین نوشته را بازنشر دهند. همچنین در شبکه های اجتماعی در مقابل این اقدامات ساکت ننشینند و در صدد پاسخ دادن برآیند تا عرصه برای یکه تازی اینان مهیا نشود.

ب- (حدودا سه هفته دیگر) سوم رجب برابر با ۱۶ خرداد امسال، روز شهادت مولای ما حضرت امام هادی (ع) است که درود خدا بر او باد. پیشنهاد می شود تا آن روز درباره زندگی، سیره، کلمات و احادیث آن حضرت در فضای وبلاگ فارسی به صورت جدی بیش از پیش مطلب نوشته شود و از این تهدید به عنوان فرصتی برای شناساندن ابعاد شخصیت والای آن بزرگوار استفاده گردد. همچنین دوستان از مطالب یکدیگر که در این باره نوشته شده به هر نحو ممکن حمایت نمایند.

ج- از پلیس، دستگاه اطلاعاتی و قضایی و هر ارگان و نهاد مربوطه در کشور می خواهیم با مسببان این پدیده شوم و منتشر کنندگان آن در سایت ها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی برخورد جدی نموده و به مسدود کردن وبلاگ ها و یا فیلتر نمودن آنها بسنده نکنند. بدیهی است اقدامات موثر در این زمینه می تواند از هرگونه فعالیت های مشابه بعدی پیشگیری نماید.

 4 نظر

توهین به امام هادی علیه السلام

30 فروردین 1391 توسط خادم الشهداء

کجایی میثم تمّار تا از فضائل علی و آلش بگویی؟ متأسفانه این قدر در بیان فضائل اهلبیت علیهم السلام عقب نشستیم و غفلت کردیم که عده ای به خودشان جرأت داده اند مقدس ترین چیزهایی که ما داریم را مورد هجمه قرار دهند. جسارت به امام روشنایی ها امام هادی علیه السلام توسط بازماندگان تفکرات بو گرفته بهائیت نشانه ای از این است که دشمنان اهلبیت علیهم السلام حرفی برای گفتن در مقابل ایشان ندارند و تنها به شیوه پیشینیانشان هر جا که حرفی برای گفتن ندارند هو می کنند، سوت و کف می زنند، فحاشی می کنند و …

خدا را شکر که دشمنان ما را از احمقان قرار داد و خدا را شکر که امت حزب الله بیدارند. فرستاده شدن بیش از ۱۵۰ پست توسط وبلاگ نویسان حزب الله در طی این سه روزی که این جنبش وبلاگی “جانم فدای حضرت هادی علیه السلام” به راه افتاده، از ثمرات این قضیه بود و گرنه شاید خیلی از این بچه ها از وظیفه نوشتن از فضائل اهلبیت علیهم السلام غافل بوده اند، به عنوان نمونه یکی شان خودم.

 1 نظر

روز امور تربیتی و تربیت اسلامی

20 اسفند 1390 توسط خادم الشهداء

نوجوانان و جوانان، نقش مهم و تعيين كننده‏اي در ساختن جامعه دارند. استمرار و بقاي هر جامعه نيز مستلزم انتقال مجموعه باورها، ارزش‏ها، رفتارها، گرايش‏ها، دانش‏ها و مهارت‏ها به نسل‏هاي جديد به وسيله آموزش و پرورش است. همچنين مدرسه، علاوه بر ايفاي نقش انتقال دانش و مهارت فني، به اجتماعي كردن افراد و نيز تطبيق دادن دانش‏آموزان با هنجارها و نگرش‏هاي اجتماعي مطلوب و مناسب توجه خاص دارد. بر همين اساس و از آن جا كه مدرسه، نقش مهمي در آموزش و انتقال ارزش‏ها به نسل بعدي جامعه دارد، در دوره نخست‏وزيري شهيد رجايي و در دوران تصدي شهيد باهنر در وزارت آموزش و پرورش، در 8 اسفند 1359، اقدام به تأسيس ستادهاي امور تربيتي در مدارس كردند تا فرهنگ اسلامي را گسترش دهند و دانش‏آموزان را به احترام و عمل به ارزش‏هاي اسلامي ترغيب نمايند و به اخلاق پسنديده شخصيتي، آراسته گردانند.

هر ستاد امورتربيتي در مدرسه، از سه عضو تشكيل مي‏شود. مدير مدرسه يا يكي از معاونين، مربي تربيتي مدرسه و يكي از معلمان يا دبيران مومن كه ضمن موفقيت در انجام وظايف آموزشي، به مباني و روش‏هاي تربيتي اسلام آشنا باشد. پاسداري از ارزش‏هاي اسلامي و دستاوردهاي انقلاب، برنامه‏ريزي و ايجاد هماهنگي بين عملكرد عوامل تربيتي، توجه جدي به اهميت نقش معلمان در فعاليت‏هاي تربيتي و توجه به نقش دانش‏آموزان در فعاليت‏هاي تربيتي از جمله اهداف حاكم بر ستادهاي امور تربيتي است. همچنين تلاش در جهت اشاعه فرهنگ اسلامي در بين دانش‏آموزان، نظارت بر فعاليت‏هاي آموزشي و پرورشي، نظارت بر برنامه‏هاي انضباطي و اخلاقي مدرسه و برنامه‏ريزي به منظور استفاده بهينه از انجمن اوليا و مربيان به منظور تقويت و توسعه فعاليت‏هاي پرورشي مدرسه از جمله وظايف ستادهاي امور تربيتي مي‏باشند.



پي نوشت و منابع

1.پایگاه اطلاع رسانی دانشگاه علوم حدیث

 

آیات و روایات متناسب :

روز امور تربيتي و تربيت اسلامي

پيامبرصلي الله عليه وآله :

أكرِمُوا أولادَكُم و أحسِنُوا آدابَهُم

به فرزندان خود احترام بگذاريد و آنها را نيكو تربيت كنيد.

ميزان الحكمه ، ح 22747 .

پيامبرصلي الله عليه وآله :

أدِّبُوا أولادَكُم عَلي ثَلاثَ خِصالٍ : حُبِّ نَبِيِّكُم ، حُبِّ أهلِ بَيتِهِ و قِراءَةِ القُرآنِ

فرزندان خود را بر سه ويژگي تربيت كنيد : دوست داشتن پيامبرتان ، دوست داشتن اهل‏بيت او ، و خواندن قرآن.

كنزالعمّال ، ح 45409 .

امام علي‏عليه السلام :

أفضَلُ الأدَبِ ما بَدَأتَ بِهِ نَفسَكَ

بهترين ادب آن است كه از خود آغاز كني.

ميزان الحكمه ، ح 369 .

امام علي‏عليه السلام :

كَفاك أدَباً لِنَفسِك اِجتنابُ ما تَكرَهُهُ مِن غَيرِك

براي تربيت كردن خود همين بس كه از آنچه در ديگران نمي‏پسندي دوري كني.

نهج البلاغه ، حكمت 412 .

امام علي‏عليه السلام :

أفضَلُ الأَدَبِ أنْ يَقِفَ الإنسانُ عِندَ حَدِّهِ ولا يَتَعدّي قَدرَهُ

بهترين ادب آن‏است كه انسان در حدّ و مرز خود بماند و از اندازه‏خويش فراتر نرود.

غررالحكم و دررالكلم ، ح 3241 .

امام علي‏عليه السلام :

عَلِّمُوا أنفُسَكُم و أهليكُم الخَيرَ و أدِّبُوهُم

به خود و خانواده خود خوبي بياموزيد و آنان را تربيت كنيد.

ميزان الحكمه ، ح 400

 3 نظر

سوم اسفندماه

16 اسفند 1390 توسط خادم الشهداء


كودتاي انگليسي رضاخان


 
انگليسي‏ها پس از جنگ جهاني اول به اين نتيجه رسيدند كه جهت دستيابي بيشتر به منابع ايران، به ناچار بايد كودتايي در ايران انجام دهند تا حكومت سرسپرده‏اي را بر سر كار آورند.
در اين راستا آنان دو مهره وابسته سياسي و نظامي نياز داشتند كه از اين ميان سيدضياءالدين طباطبايي را به عنوان چهره سياسي، و رضاخان پهلوي را به عنوان چهره نظامي برگزيدند. قبل از كودتا، رضاخان توافق كرد كه پس از فتح تهران توسط نيروهاي قزاق، مقام نخست‏وزيري به سيدضياءالدين سپرده شود.
سرانجام در اوايل اسفند 1299ش، قواي قزاق به فرماندهي رضا خان از قزوين به سوي تهران حركت كردند و بدون هيچگونه مشكل جدي، در سوم اسفند، تهران را تصرف نمودند. احمدشاه قاجار از روي ترس و ناچاري، بدون هيچ واكنش جدي، رضاخان را به عنوان فرمانده كل قوا و همدست وي، سيدضياءالدين طباطبايي را به سمت نخست وزيري منصوب كرد. در اين ميان رضاخان به دليل فرمانبرداري از دولت انگليس و نيز سركوب جنبش‏هاي آزادي‏خواهانه مردم ايران، به عنوان عاملي جهت تمركز قدرت در كشور و حفظ منافع نامشروع انگليس، مورد حمايت شديد اين كشور بود. چهار سال بعد، رضاخان به پادشاهي ايران رسيد و تا سال 1320، مستبدانه از منافع انگليس در ايران حمايت و حراست كرد. اما در جريان جنگ جهاني دوم، به دليل گرايش رضاخان به آلمان، انگليس وي را از پادشاهي خلع و تبعيد كرد. رضا خان میرپنج فرزند عباسقلی خان سواد کوهی معروف به “داداش بیک” در 22 سالگی به سلک نیروهای قزاق در آمد ودر این مسیر پیشرفت کرد.

او در بیست سال آینده دوره های مختلف نظامی را تا فرماندهی هنگ قزاقخانه (آتریاد) همدان طی کرد. در سوم اسفند سال 1299 هجری شمسی واحدهای قزاق مقیم قزوین به فرماندهی رضاخان میر پنج وارد تهران شدند. کودتای سوم اسفند 1299 با توجه به تاثیرات فراوان آن بر حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران واقعه ای مهم و در خور توجه است. انگلیسی ها برای اجرای نقشه ای که کشیده بودند به دو چهره سیاسی و نظامی احتیاج داشتند و سرانجام در این میان سید ضیاء الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد و رضاخان میرپنج را برای این کار برگزیدند. رضاخان سوادکوهی که چند سال قبل توسط اردشیر جی به عوامل انگلستان ملحق شده بود به عنوان عامل نظامی کودتا به ژنرال “آیرون ساید” معرفی شد. در این میان با کمک بانک شاهنشاهی و همکاری نظامی کلنل اسمایس، کاظم خان سیاح مسعود خان کیهان، قوای نظامی و قزاق سازماندهی شده و شرایط برای انجام کودتا و اشغال تهران فراهم شد. رضا خان در بهمن ماه همان سال در ملاقاتی با آیرون ساید توافق کرده بود که پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق مقام نخست وزیری به سید ضیاء الدین طباطبایی سپرده شود. برای اینکه رضا خان اطمینان حاصل کند که در تصرف تهران مشکلاتی وجود نخواهد داشت ژنرال انگلیسی به او اعلام کرد که احمد شاه در جریان این اقدام قرار دارد و نورمن سفیر انگلستان در تهران مشکلات احتمالی را مرتفع خواهد کرد.

سرانجام در شب سوم اسفند 1299 کودتاچیان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود درآوردند. با فتح تهران حکومت به دست کودتاچیان افتاد. فردای همان روز سید ضیاء‏الدین طیاطبایی به عنوان نخست وزیر رسما زمام امور را در دست گرفت. پست حساس وزارت جنگ با اندکی کشمکش در اختیار رضاخان سردار سپه قرارگرفت. پس از آن احمدشاه قاجار حکم ریاست الوزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی و سرداری سپه ژنرال رضاخان را صادر کرد. سید ضیاء الدین پس از دست گرفتن قدرت بسیاری از شخصیت های سیاسی را دستگیر و به زندان افکند. از جمله این شخصیت ها آیت الله مدرس بود. سید ضیاء الدین چند روز پس از کودتا به حضور احمد شاه رفت و شاه که نسبت به جان خود به شدت بیم داشت وی را به عنوان نخست وزیر کابینه جدید معرفی نمود. کابینه سید ضیاء عملا وظیفه یک محلل برای ورود کابینه رضا خان را ایفا نمود. پس از چندی مقام وزارت جنگ نیز به رضاخان واگذار شد. به این ترتیب با حمایت انگلیسی ها، وی یک به یک پله های ترقی را پیمود و به تدریج به محکم کردن مواضع خود مشغول شد. اما در این مسیر رضا خان با حضور مبارزانی چون سید حسن مدرس نمی توانست به جولان گسترده بپردازد. در دوره چهارم مجلس، رضاخان که در مقام وزارت جنگ بود، کوشید امور دفاعى و اقتصادى را هم در اختیار گیرد. مدرس در دوازدهم مهر 1301، در جلسه 148 دوره چهارم مجلس، نطقى علیه رضاخان ایراد کرد و بر برکناری او تاکید نمود. طرح موهوم جمهورى خواهى نیرنگ دیگر رضاخان بود که مدرس آن را ضد استقلال و هویت ایران و رهاورد تصمیم انگلستان براى تمرکز قدرت در شخص رضاخان خواند و در جهت نابودى‏اش گام برداشت. سرانجام گروهى از نمایندگان وابسته، به نیرنگ روى آوردند، مدرس را به بهانه آشتى با رضاخان در منزل قوام السلطنه نگاه داشتند و در غیاب وى سردار سپه با 92 راى مثبت مجلسیان قدرت را به دست گرفت.

 

 

 

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

خادم الشهداء

شهادت را جز به اهل درد نمی دهند و ما هنوز غافلانه شهادتی بی درد می طلبیم …
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • سوم اسفند ماه
  • چهارم اسفند ماه
  • پنجم اسفند ماه
  • هشتم اسفند ماه
  • ربیع الانام
  • دفاع مقدس
  • خودمونی
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

كربلا

اللهم ارزقنا........

آرشیوها

  • تیر 1396 (3)
  • خرداد 1395 (5)
  • خرداد 1391 (22)
  • اردیبهشت 1391 (6)
  • فروردین 1391 (5)
  • اسفند 1390 (7)
  • آذر 1390 (3)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس