دلتنگی من
گفته اند شرف المكان بالمكين …
ارزش و اعتبار مكان ها به انسان هايي است كه در آن زيسته اند …
اين بار هم كلمـات سيد شهيدان اهل قلـم كمكم كرد تا قلم بــردارم و از اعتبار مكـان هايي كه شهــدا در آن زيسته اند ، اندكي به صفحه ي كاغذ روانه كنم …
امسال هم دلم براي راهيان تنگ بود … و طبق معمول دلم براي طلائيه و شلمچه و فكه بيشتر از بقيه ي مكان ها …
آخر طلائيه را حاج همت گفته بود كه به خدا قسم اينجا قدمگاه مادرم حضرت زهراست …
آخر فكه همان مكاني است كه مظلوميت شهدا در قتلگاهش زبان زد خاص و عام است …
آخر شلمچه همان مكاني است كه در آن ، شهداي عمليات كربلاي ۵ به مانند نام عمليات ، مظلومانه شهيد شدند …
نمي دانم …
هر وقت قرار مي شود از شهدا بنويسم دست هايم سست مي شود … و زبانم قاصر …
يك سال ديگر هم گذشت … وباز هم دلتنگي … برخي بر اين باورند كه وقتي انسان از سفر راهيان مي آيد از مناطق جنگي برگشته است … اما حقيقت چيز ديگري است …
راهيان ، سفري است كه انسان را مسلح مي كند تا در جنگ تمام عيار تجملات و ناپاكي ها مغلوب دشمن نشود … حقيقت آن است كه انسان پس از سفر راهيان وارد منطقه ي جنگي مي شود …
جنگ با هواي نفس …
جنگ با تجملات و ماديات …
جنگ با نفوذ شيطان در دل هاي با ايمان …
جنگ با غفلت و شرك و دروغ و نفاق …
و جنگ با همه ي آن چيزي كه سبب شود ما شرمنده ي شهدايمان شويم …
و باز هم من از اين جنگ جا مانده ام …
به قول سيد شهيدان اهل قلم :
چه جنگ باشد چه نباشد راه من و تو از كربلا مي گذرد . باب جهاد اصغر بسته شد ، باب جهاد اكبر كه بسته نيست …
در خاطرم شـد زنده يـاد فاطميـون
ياد شلمچه ، ياد فكه ، ياد مجنـون